loading...

گاه نوشته های محمد ریاحی

نوشته های من در این وبلاگ منتشر می شود

بازدید : 452
سه شنبه 8 ارديبهشت 1399 زمان : 3:25

حمید مدت‌هاست پیگیر استخدام در یک شرکت بزرگ بین الملی است که دفتر ایران آن در میدان ونک تهران است بالاخره بعد از ماه‌ها تلاش و شرکت در چند دوره آموزشی مختلف و ارسال رزومه و پیگیری دیروز کارشناس منابع انسانی شرکت با او تماس گرفته و یک جلسه مصاحبه به زبان انگلیسی برای ساعت 9 صبح امروز ست کرده است. ساعت 8:50 دقیقه حمید جلوی ساختمان شرکت رسیده است، ساختمان بسیار بزگ و شیک که حدود 15 طبقه دارد و ظاهرا همه این ساختمان متعلق به این شرکت است حمید از درب گردان سمت راست وارد می‌شود یک لابی بزرگ با تعدادی مبل و صندلی برای حمید که محل کار فعلیش در میدان حسن آباد و در یک واحد 40 متری در طبقه سوم یک ساختمان قدیمی‌است این فضا کمی‌ناآشناست از همان ابتدا فضا برایش سنگین است و فضا و ساختمان او را گرفته است، نگهبان کارت ملی حمید را گرفته و هماهنگی لازم را انجام می‌دهد سپس خطاب به حمید می‌گوید: "طبقه یازده از آسانسور که خارج شدی دست راست واحد منابع انسانی" ،حمید سوار آسانسور می‌شود به طبقه یازده که می‌رسد احساس می‌کند دچار استرس شده است، حالت چهره اش تغییر کرده، بدنش شروع به عرق کردن می‌کند، در این حالت فعالیت کلیه‌هایش هم به شدت بالا رفته است و شدیدا نیاز به سرویس بهداشتی پیدا می‌کند قبل از اینکه وارد واحد مربوطه شود با سوال از نگهبان آسانسور محل سرویس بهداشتی را پیدا می‌کند ولحظه‌‌‌ای بعد داخل سرویس روبروی آینه در حال صحبت با خودش است :چرا استرس گرفتی پسر،اصلا نگرن نباش ، آروم باش تو نباید استرس داشته باشی اگر تو را در این وضعیت ببینند قطعا رد خواهی شد و مصاحبه دومی‌در کار نخواهد بود ، استرسش بیشتر می‌شود

معرفی شهر تبریز/Introduction Tabriz sity
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 0

آمار سایت
  • کل مطالب : 5
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 5
  • بازدید کننده امروز : 4
  • باردید دیروز : 1
  • بازدید کننده دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 9
  • بازدید ماه : 58
  • بازدید سال : 2180
  • بازدید کلی : 4646
  • کدهای اختصاصی